کد مطلب:293529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

تحقیق عرشی


در نزد اهل عرفان و معرفت و كرسی نشینان عرش علم و حكمت چشمه تسنیم صورت تجسم علم حقیقی خالص توحید اخص خالص الخواصی است یعنی علم خالص حقیقی است با علی مرتبه توحید و مراتب اسمائیه و صفاتیه الهیه از جمالیه و از لطفیه و قهریه كه اعلی مرتبه كمالیه آن در عقل كلی است كه حقیقت محمدیه است چه بعد از حضرت احدیت جلت عظمته اشرف موجودات علی الاطلاق عقل كل است كه صاور نخستین و اولین جلوه رب العالمین است.

آنطوریكه این حقیقت مقدسه بعمق حقایق میرسد دیگران نمی رسند البته ائمه اطهار (ع) در مقام نورانیت نیز نور واحدند و آنها نیز به اعماق حقایق میرسند.

حضرت ختمی مرتبت عقل كل محمد صلی الله علیه و آله در تمام عمرش بكنه مقام عقلش با كسی حرف نزده است و سخن نگفته است.

و فی الجمع روی ان رسول الله (ص) ما كلم الناس بكنه عقله قط بلحاظ اینكه علوم حقیقیه لایق هر مزاجی نیست (مثل


غذائی كه به بچه نمی توان داد) پس این علم حقیقی كه مخصوص عقل كل است از عالم معنی است و چون در آخرت هر معنائی صورتی دارد لذا این شراب تسنیم كه صورت آن معنای خالص و علم حقیقی است مخصوص حضرت خاتم انبیاء محمد مصطفی است لذا همانطوریكه روح پیغمبر خاتم ادراك آن علم خالص حقیقی را در دنیا میكرد در آخرت جسم شریف پیغمبر هم از این شراب تسنیم كه صورت همان علم حقیقی است بهره ور است و مخصوص پیغمبر اكرم و عترت قدیسین آنحضرت است.

شراب تسنیم كه از عرش جاری شد بزمین بهشت نمی رسد همین طور علم حقیقی الهی كه از صقع ربوبی تنزل كند بزمین اجسام نمی رسد بلكه مخصوص روح كامل محمدی و ارواح طیبه عترت قدیسین آنحضرت است صلوات الله و سلامه علیهم ازلا وابدا و سرمدا.

(لطیفته ذوقیته)

در كتاب حافظ (قدسی، عزلی بنظر این بنده نگارنده رسید كه مطلعش این است:




خوش آمد گل و زآن خوشتر نباشد

كه در دستت بجز ساغر نباشد


تا آنجا كه گوید


(بیا ای شیخ در خمخانه ما

شرابی خور كه در كوثر نباشد)


ممكن است در نظر بعضی این بیت باعث تعجب باشد باینكه آن چه شرابی است كه در كوثر موجود نباشد. ولی با توجه به تعریف و توصیف شراب تسنیم كه اشرف اشربه بهشت است رفع تعجب از این بیت می شود بشرط اینكه بگوئیم لسان الغیب حافظ قرآن این بیت را از لسان خود نگفته بلكه از لسان حضرت ختمی مرتبت و عترت قدیسین آن حضرت بدین نغمه مترنم و این بیت را از زبان معجز بیان آنان سروده است و در این صورت شبهه ای نیست كه این گفته عین واقع و بیان حقیقت است چه شراب تسنیم بهتر و عالیتر از شراب كوثر است و جز این لطیفه ذوقیه توجیهی كه رفع تعجب از این بیت بنماید توجیه دیگر بنظر نمی رسد (خذو اغتم).

سه چشمه دیگر در بهشت است كه مخصوص سابقین و مقربین كه عبادالله حقیقی هستند می باشد.

یكی چشمه شربت زنجبیل و دوم چشمه شربت كافور و سوم چشمه شراب طهور است چنانكه در سوره انسان این آیات ثلاث


ناظر به آن است.

الاولی قوله تعالی: و یسقون فیها كاسا كان مزاجها زنجبیلا به عینا فیها تسمی سلسبیلا. آیه 17 و 18.

الثالثه و سقاهم ربهم شرابا طهورا. آیه 21.

در آیه اولی فرموده آنجا شرابی كه طبعش چون زنجبیل گرم و عطر آگین است بآنها بنوشانند در آنجا چشمه ایست كه سلسبیلش نامند.

و در آیه ثانیه فرموده كه ابرار و نیكوكاران عالم در بهشت از شرابی نوشند كه طبع آن چون كافور است از سرچشمه گوارائی كه بندگان خاص خدا می نوشند كه باختیار خودشان هر كجا خواهند جاری می شود.

و در آیه ثالثه فرموده خدایشان بآنها شراب طهور بنوشاند.

حال باید دانست كه چرا اهل بهشت را در ابتداء ورود به بهشت به برخی شراب زنجبیل و به بعضی شربت كافور و به سلسله دیگر شراب طهور نوشانند.

اهل عرفان و معرفت و كرسی نشینان عرش و حكمت گفته اند


نظر به اینكه این اشربه مطابق مزاج روح و حالات روحی انسانی آماده و مهیا شده است و مواد جسمانیه آخرت با جهات روحیه معنویه مرتبط و ممزوج است پس بدین تغذیه در بهشت مناسب مزاج روح است.

لذا چون مقربین اهل محبت الهین هستند و مزاج محبت گرم است و مناسب با گرمی است پس بدین جهت بآنها شربت زنجبیلی دهند تا مشاكل حال و ملایم مذاق ایشان باشد.


بده ساقی شراب سلسبیلی

بطبع آتش آب زنجبیلی


كه آن می را مزاج عشق یار است

كه در جانها از آن صهبا شرار است


اما دوم چون مقربین دارای مقام رضا و تسلیم هستند و طبیعت رضا و تسلیم برودت و سكون و طمانینه است و اهل رضا بارد و ساكنند ملایم مذاق ایشان كافور است كه سرد و خنك است.


بده ساقی می كافور ما را

خنك ساز این دل پرشور ما را





شرابی ده ز كافور جمالش

كه تا آرام گیرم از وصالش


اما سوم چون مقربین محبت خالص بخدا دارند و حب دنیا و عقبی را از دل خود بیرون كرده اند و فقط حب و عشق خدا را در دل دارند كه در واقع مطهر از ماسوای خداوند هستند پس مزاج روح ایشان تناسب دارد كه بایشان شراب طهور بنوشانند چنانكه حضرت امام صادق كاشف حقایق فرمود كه (یطهرهم عن كل شی سوالله). از حقایق مجمع البیان طبرسی.


می صرف وحدت كسی نوش كرد

كه دنیا و عقبی فراموش كرد


بسودای جانان بجان مشتعل

بذكر حبیب از جهان مشتغل


چنان فتنه بر حسن صورت نگار

كه با حسن صورت ندارند كار


بیاد حق از خلق بگریخته

چنا مست ساقی كه می ریخته





نشاید به دارو دوا كردشان

كه كس مطلع نیست بر دردشان


الست از ازل همچنانشان بگوش

بفریاد (قالوا بلی) در خروش


ناگفته نماند كه سوره هل اتی كه آنرا سوره انسان نیز نامیده اند باتفاق و سنی در حق اهل بیت عصمت علیهم السلام نازل شده است.

مقدمه اش این است كه حسنین علیهماالسلام مریض شدند علی علیه السلام حسب الامر پیغمبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم نذر كرد كه اگر شفا یابند سه روز روزه بدارد و فاطمه و فضه هم نذر كردند چون شفا یافتند همه روزه بگرفتند شب اول فقیری شب دوم یتیمی شب سوم اسیری بر در خانه آمد آنها سبقت جستند در اطعام گدابر دیگران و غذایشان را بگدا دادند و خود به آب افطار كردند و شب دوم و سوم كه یتیم و اسیری آمد در خانه باز سهام خود را كه مقداری نان جو بود و برای افطار هر سه شب نانشان را بآنها دادند و در آن سه شب سبقت جستند و حرارت محبت خدا را بخرج دادند و در سه روز گرسنگی صبر كردند و هر سه شب به آب افطار كردند لذا آیه نازل شد ما در عوض این اطعام شربت زنجبیلی


به آنها عطا كردیم و چون صبر كردند این سه روز در مقابل این عمل ما هم به آنها شربت كافور عطا فرمودیم.

و خداوند متعال اعمال آنها را كه خالصا لوجه الله بود مورد مدح قرار داد و آیه نازل شد (یوفون بالنذر و یخافون یوما كان شره مستطیرا. و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمكم لوجه الله لا نرید منكم جزا و لا شكورا) آیه 7 الی 9 سوره انسان.

(فی الانهار الاربعته فی الجنته) قال الله تعالی: (مثل الجنته التی و عدالمتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمره لذه للشاربین و انهار من عسل مصفی) از سوره محمد آیه 15.

در بهشت چهار نهر دیگر است كه خدای متعال آن را به متقین وعده داده است و به تناسب حال آنان انهار جاریه را آماده و مهیا فرموده است یكی آب خالص و دیگری شیر خالص و یكی عسل مصفی و دیگری خمر است یعنی شراب ناب.

اما آب راجع بمردم عوام است كه فقط محسوسات و متخیلات و معانی جزئیه را درك مینمایند و اما شیر راجع به طبقه بالاتر است كه مقداری از معقولات و معانی كلیه را ادراك


می نمایند ولی غوامض و اسرار عالم حقایق را درك نمی نمایند.

و اما عسل راجع به طبقه علیا از مردم كه دانا كه محققین در علوم و حقایق هستند كه بحقیقت مقام انسانیت رسیده اند.

و اما خمر راجع به اهل توحید خاص الخواصی است كه سرمست از تجلیات حق و بمقام فناء فی الله رسیده اند و اثر خمر بهشتی سكر از غیر حق است لذه للشاربین است بلذه مخصوصه شاربین. و الحق عالی گفته است عارف ربانی ملای رومی:


ای ساقی جان پر كن آن ساغر پیشین را

آن راهزن دلرا آن راهبر دین را


آن می كه ز دل خیزد با روح بیامیزد

مخمور كند جوشش مر چشم خدا بین را


آن باده انگوری مر امت عیسی را

وین باده منصوری مر امت یاسین را


خمهاست از آن باده خمهاست از این باده

تا نشكنی آن خم را هرگز نچشی این را


آن باده بجز یكدم دلرا نكند خرم

هرگز نكشد غم را هرگز نكشد كین را





یكقطره از این ساغر جان تو كند چون زر

جانم بفدا بادا این ساغر زرین را


این حالت اگر باشد اغلب به سحر باشد

كو آنكه بر اندازد او بستر و بالین را